«عبدالله» پیش من آمده بود. دفتر همیشگیاش را هم آورده بود. با آن گوشهای کاملاً ناشنوا، باید مطالب را مینوشتیم تا باخبر بشود. این «شاعر روستایی» در جوانی گرفتار نوعی بیماری بیدرمان شده و شنواییاش را به طور کامل از دست داده بود.
داشتم دفتر عبدالله را ورق میزدم که یک دفعه چشمم به جملههایی با دستخط حسن آقا افتاد. هزار جور عیب و ایراد و اتهام به من بسته بود که کمترینش این بود که اگر از کسی دستقرضی بگیرم آن را پس نمیدهم، آدم درست و قابل اعتمادی نیستم، در مدرسه خوب تدریس نمیکنم و…
فردای آن روز، از حسن آقا گلایه کردم و گفتم که اگر در مورد هر کدام از این افتراها دلیل و شاهدی دارد نشان بدهد. خجالت کشید و سرش را پایین انداختو رنگش قرمز تیره شده و زبانش گرفته بود. دو ـ سه دقیقهای طول کشید تا بتواند حرف بزند و با تته ـ پتهی فراوان بگوید که منظور بدی نداشته، جوگیر شده و اشتباه کرده است. ولی من پیش خودم فکر کردم این جوسازی به خاطر نزدیک شدن به عبدالله، البته برای دوست شدن با دو خواهر او بوده است.
راهنمای تعلیماتی هم چند مدتی بود که با من بد تا میکرد. کارهای مثبت و فوقبرنامهام را نادیده میگرفت، دنبال بهانه میگشت و اذیت میکرد. بالاخره یک روز هم آمد، تعداد دانشآموزهای مدرسه را شمرد، دانشآموزان کلاس من را به کلاس حسن آقا منتقل کرد و ابلاغی به دست من داد که بر اساس آن، باید به روستای «سرلنگا» ـ محل خدمت «عباس» ـ در هفت کیلومتری بخش عباسآباد میرفتم. روستایی که در جنگل بود، کمتر ماشینی در مسیر آن رفتوآمد میکرد و عقب ماندهتر بود. البته بهانهاش این بود که قرار است عباس برای عمل سنگ مثانه بستری شود و نمیخواهند در این مدت، بچههای مدرسه بدون سرپرست بمانند.
چارهی دیگری نداشتم، اسباب و اثاثیهی مختصرم را به سرلنگا منتقل کردم. به مدرسه هم رفتم. ولی روستاییها، حتی ده نفر بچه را هم به مدرسه نمیفرستادند. فکر میکردم غیبت بچهها به خاطر کارهای کشاورزی و بهاری و یا بیماری عباس است. اما بعد از چند روز متوجه شدم که بچهها برای تحصیل به روستای همسایه میروند.
پیش خودم، مسایل را جمعبندی و علتیابی میکردم. از مدتی پیش، تعدادی از مردم امرجکلا آن محبت سابق را به من نداشتند. راهنمای تعلیماتی هم، تا جایی که میتوانست، اذیت میکرد. در مورد انتقال هم، تعداد بچهها اصلاً تغییری نیافته بود تا من در آن روستا اضافی به نظر برسم. برای سرلنگا هم، میتوانستند سپاهی دانش دیگری را مأمور بکنند پس چرا قرعهی فال به نام من افتاد؟
دستخط حسن آقا را در دفتر عبدالله خوانده بودم. فکر کردم این همقطار، همشهری و دوست، از پشت خنجر زده است. دلیلش را هم، حسادت حسن آقا در مورد قبول شدن من از کنکور حدس میزدم.
برای مدت دو ـ سه ماه، حسن آقا را ندیدم. اما بعدها، یک گرفتاری عجیب و غریب برای خودم درست کردم، طوری که از هر لحاظ عاجز مانده بودم. ولی در همین زمان بود که باز دیدم حسن آقا به یاریام آمد و انصافاً محبتهای زیادی در حق من کرد.
چند ماه بعد، یک بار در مورد مهربانیها، نامهربانیها و باز هم مهربانیهای حسن آقا در جایی صحبت میکردم، یکی از همشهریهایش گفت: «من باید از تو معذرت بخواهم. حسن آقا تقصیری نداشت. من او را تحریک کردم که ترتیبی بدهد که تو از امرجکلا منتقل بشوی تا خودم به آن روستای ساحلی و کنار دریا بیایم. اما همهی این تلاشها بیهوده بود. چون علاوه بر اینکه من نتوانستم به آنجا منتقل بشوم، خود حسن آقا هم با آن هم دانشآموز و با آن وضع، در روستا تنها و بیهمزبان ماند.»
ايميل: news@.ir | شماره پيامک:000 |
- موزههای تبریز، خانه ابدی هزاران یادگار تاریخی
- ارایه ۲۲ هزار خدمت درمانی طرح نوروز در آذربایجان شرقی
- استقبال مسافران نوروزی از آثار تاریخی تبریز به رغم بارش باران
- پیشرفت ۶۰ درصدی ساختمان شماره دو شهرداری منطقه ۸
- تشتک زنی دور درختان محدوده مرکزی شهر
- لایروبی و تنظیف مهرانهرود
- نصب نیمکت در محوطه ارک علیشاه
- بولت گذاری دیواره ها، در پروژه مسقف سازی یمن دوزان
- توزیع ۱۴۰۰۰ تن آسفالت طی سال گذشته در معابر بافت مرکزی شهر
- مننظریم بعد از شروع به کار مجلس در مورد وزیر کار و میزان افزایش حقوق کارگران تصمیم بگیریم
- نجات ۶ فرد گرفتار در برف و کولاک ورزقان
- استاندار آذربایجان شرقی: تحرک اقتصادی با رویکرد گردشگری اولویت است
- ۳۵۲ گروه تعزیرات حکومتی آذربایجانشرقی بر بازار نظارت دارند
- زندهگیری یک قلاده گرگ در باغ گلستان
- تخریب و رفع خطر یک ملک مخروبه در خیابان محققی
- برگزاری سومین برنامه افطارلیق شهرداری منطقه ۸ در مسجد انگجی
- اجرای سومین ویژه برنامه افطارلیق شهرداری منطقه ۸ در مسجد انگجی
- آسفالت ریزی خیابان روشنایی
- فضاسازی معابر سطح حوزه منطقه ۸ به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی (ع)
- جاذبههای گردشگری آذربایجانشرقی انگیزه یک سفر به یاد ماندنی
- افزایش آثار ثبت جهانی شده آذربایجان شرقی در سالی که گذشت
- استاندار آذربایجان شرقی: با مردم به بالندگی می رسیم
- دیدار مدیر مجتمع مس سونگون با امام جمعه و فرماندار ورزقان
- تداوم تعمیر و نوسازی پله برقی ها در عابرگذر پل قاری
- نصب المان نوروزی تنگ ماهی درمیدان شهدا
- اجرای پروژه های عمرانی و زیربنایی مشترک در محدوده شهرداری منطقه ۸
- آسفالت ریزی کوچه افروزنده در خیابان مدرس
- نصب ست بازی کودکان در میدان شهید بهشتی
- اجرای عملیات چمن کاری در بوستان آب و آتش تبریز
- ۴۲۶ تن سیب و پرتقال نوروزی در تبریز عرضه شد