اینجا در بیمارستان فجر تبریز، عقربهها و تقویمها اعتبار ندارند و گرچه سالها پیش، جنگ تمام شده است و حتی خیلیها آن را از یاد بردهاند، این تکه از زمین، تسلیم زمان نمیشود.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، جانبازان اعصاب و روان جنگ از مظلومترین طیفهای این جامعه به شمار میروند. از آنجا که آسیبدیدگی آنها مثل جانبازان شیمیایی و قطع عضو برای عامه مردم به صورت امری خاص تلقی نمیشود، معمولاً مثل سایر جانبازان مورد توجه قرار نمیگیرند. بهبود جانباز جسمی، با درمان و عمل جراحی اگر قرار به درمان قطعی باشد حاصل میشود.
خیلیها چشم، دست یا پایشان را در جبهه جا گذاشتند و ما نفسشان شدیم، چشمشان شدیم، دست و پایشان شدیم، اما سرنوشت ساکنان این بیمارستان به هیچ کدام از همرزمانشان شبیه نشد، ساکنان این خانه تا همیشه در جنگ ماندند…
روی سرشان ابری از آتش است، زیر پایشان فرشی از مین، این حیاط حمرین دهلران است، سهراه اللهاکبر مریوان، عمق آبهای هورالعظیم، سهراهی خونین خرمشهر، حوالی کرخه، دریاچه ماهی شلمچه، نمکزارهای فاو، رملستان فکه.
هنوز هوای جزایر مجنون و حساب و کتاب عملیات خیبر را در سر دارند!
قیافههایشان کمی قدیمی است؛ بیشتر شبیه قهرمانان فیلمهای دفاع مقدس دهه شصتی هستند. با همان محاسن، صورتی مهربان و هنوز هم بیکینه و شیله پیله!
گویی اینها در همان دهه شصت گیر افتادهاند و متوقف شدهاند. قصد ندارند خود را بروز رسانی کنند. انگار خبر ندارند این روزها در شهر چه اتفاقاتی میافتد. کاری به اختلاسهای چند هزار میلیاردی ندارند؛ اصلا شاید نمیدانند تبانی و فساد به شورای شهر و شهرداری خودمان هم کشیده است و اینکه وقتی مردم این خبرها را میشنوند دیگر تعجب نمیکنند. نگران قطعی یارانههای خود هم نیستند؛ آرام در گوشهای نشستهاند و روزگار سپری میکنند. اگر دستشان برسد جوانان را چند کلمهای نصیحت میکنند و در این وانفسا کاری جز این، از دستشان بر نمیآید.
گویی هنوز هم حال و هوای جزایر مجنون و حساب و کتاب عملیات خیبر را در سر دارند. به عملیات بدر میاندیشند و سرنوشت بچههای شیمیایی شده؛ قطعا مرور عملیات والفجر ۸ لبخند را بر لبانشان جاری میکند.
این پیرمردهای پنجاه ـ شصت ساله کز کرده در بیمارستان اعصاب و روان فجر تبریز، همان پسر بچههای شانزده هفده سالهای هستند که همه جوانی و عمر خود را صرف امنیت و آرامش این کشور اسلامی و مردمش کردهاند.
عملیات بیتالمقدس را آفریدهاند تا پاره تن وطن نصیب گرگها نشود. والفجر ۱۰، کربلای ۱، فتح المبین و … همه این اسامی بیشتر ما را به یاد فیلمهای دفاع مقدس میاندازد، اما بزرگمردانی که اکنون در بیمارستان فجر آذربایجان آرام گرفتهاند با همه گوشت و پوست و استخوان خود این واژهها را درک کردهاند و روح و روان خود را به این عملیاتها گره زدهاند تا امروز در نوروز سال ۱۳۹۵ معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجان شرقی به همراه خبرنگاران دهه شصتی و هفتادی(!) در کمال آرامش و امنیت به دیدار آنها بروند و به یادشان بیاندازند که به یادشان هستند.
به همراه سعید شبستری معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجانشرقی وارد اولین اتاق بیمارستان میشویم. طبق معمول شبستری با شوخ طبعی خاص خود با جانبازان بستری شده حال و احوال میکند. خنده رویی این مسئول تقریبا به همه افراد حاضر در بیمارستان سرایت میکند و جو بیمارستان را تحت تاثیر قرار میدهد.
شخصی پیگیر حقوق جانبازان اعصاب و روان نیست
در گوشه اتاق به سراغ یکی از جانبازان میرویم، کمی دلخور و شاکی به نظر میرسد؛ تجمع همراهان شبستری مانع میشود تا صحبتهای آنها را دقیق بشنوم و از چند و چون قضیه سر در بیاورم، همین را متوجه میشوم که قول میدهد به خواستههای او رسیدگی کند.
سوژه خوبی به نظر میرسد؛ به محض اینکه بازدیدکنندگان او را ترک میکنند سراغش میروم و بعد از معرفی خودم میپرسم: گلهمند به نظر می رسید جریان چیست؟
میگوید: در این کشور هرکسی پول دارد حق با اوست و کسی که پول ندارد زیر دست و پا له میشود. از قبل از عید اینجا هستم و تاکنون ۳۷ بار بستری شدهام؛ هر از چندگاهی میآیم حدود ۲۵ روز بستری میشوم و دوباره مرخصم میکنند.
من یک بیمار هستم و بعضی وقتها کنترل خودم را از دست میدهم و ممکن است با کسی دربیفتم و دعوا بکنم. تاکنون به خاطر دعوا دو بار مرا روانه زندان کردهاند، مسئولان رسیدگی نمیکنند، هرکسی پارتی دارد کارش زودتر راه میافتد…
این جانباز از اینکه آقای استاندار خودش حضور نیافته دلگیر است و میگوید: تمام دلخوشیمان این بود که دکتر جبارزاده خودشان تشریف میآورند و به مشکلات ما رسیدگی میکنند که امسال ترجیح دادهاند معاونشان را بفرستند.
در نهایت از بنده هم تشکر میکند و میخواهد از مسئولان بخواهم بیشتر به فکر بیماران این مرکز باشند.
برای اینکه جا نمانم دوباره خودم را به گروه بازدید کننده میرسانم؛ دکتر شبستری همچنان مشغول سلام و احوال پرسی با جانبازان است. آرزو میکند بیماران این مرکز زودتر بهبود یافته و به خانه و کاشانهشان باز گردند. دکتر کنعانی رئیس بیمارستان هم او را همراهی میکند. انگار صمیمیت خاصی بین کنعانی و جانبازان وجود دارد. جانبازان وقتی او را میبینند برق امید خاصی در چشمانشان به چشم میخورد. شاید او را تکیه گاه محکمی برای خود یافتهاند…
*لیلی دیروز، مجنون امروز
*حرفهای عوضی بیگانگان گوش ندهند و اجازه ندهند خون شهدا پایمال شود.
دوباره از غافله جدا میشوم و سراغ یکی دیگر از جانبازان میروم. مردی حدودا ۵۵ ساله، دارای محاسن که رفتاری شسته رفتهتر دارد و تحصیلکرده به نظر میرسد. کاملا آرام و با وقار بنده را تحویل میگیرد. گویی با سئوالات فرمالیته و از سر تکلیف من خبرنگار چندان بیگانه نیست و جواب هایی را که بارها و بارها برای خبرنگاران دیگر گفته برای من هم بازگو میکند:
-خودتان را معرفی کنید و بگویید به چه علت در اینجا بستری شدهاید.
– بچه تبریزم با درجه نظامی سرگردی و درجه جانبازی ۵۵ درصدی. گهگداری میآیم اینجا ۲۰ روزی بستری میشوم، داروهایم را تنظیم میکنند و میروم.
– چه انتظاری از مسئولان دارید؟ فکر می کنید این بازدیدهای مسئولان تا این حد کفایت میکند؟
– خیر! ما به گل و شیرینی احتیاجی نداریم، پرسنل اینجا و در راس آنها دکتر کنعانی (که اگر نباشد همه ما هیچ هستیم) برای ما سنگ تمام میگذارند و ما نیاز مادی نداریم؛ نیازهای ما معنوی هستند، اینکه مسئولان خودشان حضور یابند و گهگداری یادی از ما بکنند کافی است، همین حضور خود شما ثواب گل و شیرینی را برای ما دارد!
توصیه تان به نسل جوان چیست؟
توصیه میکنم به حرفهای عوضی بیگانگان گوش ندهند و راه شهدای غریب کشور را ادامه دهند و اجازه ندهند خون شهدا پایمال شود. ما مانند شمعی در این گوشه هر روز آب میشویم و یک روز بالاخره خاموش خواهیم شد. راه ما را جوانان باید ادامه دهند و سلاح ما را بردارند…
*گویی دلش سخت هوای همرزمان شهیدش را کرده
مگر حمایت از مجروحان نداریم؟!
جانباز دیگری در گوشهای کز کرده و سرودهای حماسی دوران دفاع مقدس را به آرامی با خود زمزمه میکند. چهرهاش برافروخته است و با شور و شعف خاصی میخواند: ای ایران، ای مرز پرگهر… ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته… بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید…
صورتی تپل و مهربان دارد که سختیهای روزگار را در پس لبخندهایش مخفی کرده است. انگار در این عالم نیست. نه ما او را میفهمیم و نه او ما را. گویی دلش سخت هوای همرزمان شهیدش را کرده و از کجا معلوم روحش را به روح آنها پیوند نزده باشد. دلم نمیآید خلوتش را بهم بزنم و اتاق را ترک میکنم تا به همراهان شبستری بپیوندم.
شبستری قصد ورود به یکی از اتاقها را دارد که یکی از جانبازان در راهرو چند دقیقه وقت میخواهد و میگوید: از دیدار شما بسیار خوشحال شدیم. دکتر کنعانی با جان و دل به ما رسیدگی میکند؛ از برادر و پدر هم به ما نزدیکتر هستند، وی برای ما از استانداردهای بینالمللی هم بالاتر هستند!! تنها مشکل ما بیمه است که اگر حل شود خیلی برای شما دعا می کنیم.
ظاهرا برخی از اقلام دارویی بیماران اعصاب و روان تحت پوشش بیمه قرار ندارند و برای بستری شدن بیماران محدودیت زمانی وجود دارد و بیمه بیش از موعد تعیین شده را تحت پوشش قرار نمیدهد که این مسئله به چالشی جدی برای جانبازان تبدیل شده است.
جانباز دیگری هم فرصت را غنیمت شمرده و با شور و حال خاصی میگوید: از سال ۸۱ این بیمارستان احداث شده است که در چند سال اول اصلا وضعیت مناسبی نداشت و ما خیلی اذیت میشدیم. اما از وقتی دکتر کنعانی مسئولیت اینجا را به عهده گرفته بسیاری از مشکلات حل شده است. عین پدر جانبازان است. روز عید به جای اینکه به مشهد یا شمال برود، دسته گل به دست میگیرد و همین جا به دیدار ما میآید. ایشان باید حمایت شود. ما پول نمیخواهیم؛ فقط حضور خالی شما به ما دلگرمی میدهد.
به اصرار همین جانباز همگی یک عکس یادگاری هم میگیریم.
اما خود دکتر کنعانی علاوه بر اینکه بسیار محبوب جانبازان است، به یکی از جانبازان توجه خاصی نشان میدهد که همین امر کنجکاوی بنده را بر میانگیزد. این بار به سراغ خود کنعانی میروم:
– به نظر میرسد علاقه خاصی به این بیمارتان دارید، اینطور نیست؟ کمی در مورد وی صحبت کنید.
– یک جانباز هشترودی است که دچار موج انفجار شده و قدرت تکلم خود را از دست داده است. هیچ فامیل درجه یکی مثل پدر، مادر یا خواهر و برادر ندارد؛ برای مدتی قیومیت او را به یکی از آشنایان سپرده بودیم که احساس کردیم آنطور که باید رسیدگی نمیکنند و ترجیح دادیم در خود بیمارستان نگهداری شود.
بیش از ۱۲ سال است که در این بیمارستان باهم هستیم و به هم انس گرفتهایم. با هم به همه جا میرویم و روزهای عاشورا باهم میرویم بیرون و حال و هوایی عوض میکنیم و قول دادهام او را به هشترود هم ببرم. دو سه سال قبل چند تن از آشنایان نزدیکش آمدند و ۱۰ روزی او را بردند. امسال هم قول داده بودند میآیند ولی هنوز نیامدهاند. بنده پیگیر هستم که حتما بیایند. چون هرقدر هم که ما تلاش کنیم نمیتوانیم جای خانواده و آشنایان را بگیریم.
فارس: نگهداری از این جانباز برای آشنایان خیلی سخت است؟
داروی این جانباز را باید سر وقت بدهیم؛ هم خودش و هم داروهایش تحت کنترل است. ممکن است یک ماه بیرون باشد و دارویش را مرتب نخورد و بیماریش شدیدا عود کند.
اگر خدای نکرده بیماری عود کند چه تغییر رفتاری صورت میگیرد؟
پرخاشگری، افسردگی، تحریک پذیری بالا از علائم عود بیماری است که نسبت به افراد، متفاوت است.
*با راه اندازی ساختمان جدید بیمارستان فجر بسیاری از مشکلات بیماران حل میشود
رئیس بیمارستان اعصاب و روان فجر تبریز در ادامه میگوید: اکثر بیماران این مرکز دچار موج انفجار شدهاند و شدت و ضعف بیماری در افراد، متفاوت است. گنجایش بیمارستان ۳۶ تخت است و به استثناء یکی از اتاق ها که هفت تخت دارد و برای بستریهای طولانی مدت در نظر گرفته شده است، بیماران سایر تختها موقتی بوده و پس از طی دوران درمان و تنظیم دارویی مرخص میشوند و در صورت عود بیماری دوباره باز میگردند.
سعید کنعانی که انس و الفت خاصی با جانبازان بستری شده در بیمارستان دارد، میافزاید: من از سال ۷۱ همراه این بیماران هستم و وابستگی شدیدی به آنها دارم و نمیتوانم حسم را در این ارتباط بیان کنم؛ من هرچه دارم از صدقه سری اینها است.
وی میگوید: مدتی از اینجا دور بودم، اما از سال ۸۷ دوباره برگشتم و با اینکه معاون بهداشت و درمان هلالاحمر بودم، تمام بعداز ظهرهای من در این بیمارستان صرف میشد؛ چرا که احساس میکردم اینها با من راحت هستند و من هم با اینها راحت بودم، شاید یکی از علتهایش این است که من اینها را درک میکنم.
کنعانی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به مشکلات احداث ساختمان جدید ۱۰۰ تختخوابی بیمارستان فجر توضیح میدهد: ما کار احداث این ساختمان جدید را از سال ۸۷ شروع کردهایم اما دانشگاه علوم پزشکی در سال ۸۹ نامهای نوشته بود مبنی بر اینکه ارائه مجوز هرگونه ساخت و ساز بیمارستان منوط به تائید نقشه آن از سوی وزارت بهداشت و درمان است؛ در حالی که نقشههای این پروژه ملی تمام و کار عملیاتی آن آغاز شده بود.
این مسئول با بیان اینکه مشکل ما با دانشگاه علوم پزشکی این است که میگوید فضای ساخت و ساز باید فضای استاندارد بیمارستان باشد، ادامه میدهد: ما آماده هستیم تغییرات لازم را ایجاد کنیم و در تلاشیم این ساختمان به زودی راهاندازی شود چرا که با راهاندازی آن بسیاری از مشکلات بیماران اعصاب و روان حل میشود.
*تواضع ۶ قدرت بزرگ دنیا در برابر ایران حاصل رشادتهای جانبازان است
در پایان این بازدید معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجانشرقی در جمع خبرنگاران اظهار میدارد: اگر امروز ۶ قدرت بزرگ دنیا در برابر خواسته های ملت ایران سر تعظیم و تواضع فرو میآورند حاصل رشادتهای جانبازان و همرزمان شهید آنها است.
سعید شبستری خیابانی اضافه میکند: جانبازان اعصاب و روان اسوههای صبر و مقاومت هستند که شاید کمتر کسی درد آنها را بفهمد و بتواند آنها را درک کند؛ بر همین اساس وظیفه تمام مسئولان رسیدگی جدی به امور این دلاوران است.
شبستری خاطرنشان میکند: بر طرف کردن نیازهای درمانی جانبازان، بویژه جانبازان روحی که به مراتب درد بیشتری را تحمل میکنند و لکن درد آنها قابل مشاهده نیست، کمترین کاری است که مسئولان میتوانند برای آنها انجام دهند و هر مشکلی که بیماران این مرکز داشته باشند باید برطرف کنیم.
لازم به ذکر است بیمارستان اعصاب و روان فجر تبریز وابسته به بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجانشرقی بوده و با دو هزار و ۸۵۰ مترمربع مساحت و هزار و ۱۶۰مترمربع زیربنا، با یک بخش تخصصی روانپزشکی مردانه از سال ۱۳۸۱ در خیابان گلکار احداث شده و با همکاری تیم پزشکی استان آذربایجان شرقی فعالیت میکند.
این مجموعه فعلاً جزو بیمارستانهای درجه دو طبقهبندی شده و طرف قرارداد با تمام بیمهها است.
مشکلات جانبازان اعصاب و روان
با این وجود، وضعیت جانبازان اعصاب و روان در مقایسه با سایر جانبازان بسیار سختتر است و خود جانبازان و خانوادههایشان مشکلات بیشتری را تحمل میکنند.
از سوی دیگر، فرزندان این جانبازان نیز با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند؛ زیرا بیماریهای اعصاب و روان روی اطرافیان نیز اثر میگذارد و احتمال ابتلای آنها به بیماریهای روحی را بالا میبرد.
بهگونهای که بسیاری از فرزندان جانبازان اعصاب و روان با افسردگی، افت تحصیلی و تعارضات شدید با پدر و سایر اطرافیان دستوپنجه نرم میکنند. این مسایل ضرورت توجه هر چه بیشتر نهادهای مسئول در این رابطه را نشان میدهد تا حمایتهای مادی و بهخصوص معنوی بیشتری از این خانوادهها داشته باشند که بیش از خانوادههای سایر جانبازان در معرض بیماریهای روحی و آسیبهای اجتماعی قرار دارند.
سخن آخر
ای شهدا،!
ما بعد از شما هیچ نکردیم!!!
لباسهای خاکی تان را در میدانهای مین و لابهلای سیم خاردارها رها کردیم،عهدمان را شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم، زمان ندبه و سمات را گم کردیم.
شربتهای صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.
بر تصاویر نورانیتان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم.
تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرتها را به بهایی اندک فروختیم…
عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم…
اما باز هم امیدی هست!!!
آری ! تا ولایت هست هنوز امید داریم.
گزارش از: لیلا حسینزاده
ايميل: news@.ir | شماره پيامک:000 |
- پزشکیان: برخی نگاه و رفتار غلط خود را به نظام و انقلاب نسبت میدهند
- سالمندی از فرصت تا چالش
- استاندار: تکمیل طرح های نیمه تمام اولویت آذربایجان شرقی است
- انگار که میخاره تنم! شعر طنز حمید آرش آزاد
- ایران تا زمان پیروزی کنار مردم مظلوم فلسطین می ماند
- هویتِ گمشدهی «کارگر»/ برای دستمزد و امنیت شغلی کاری نکردند در عوض سن بازنشستگی را افزایش دادند!
- مقبرهالشعرای تبریز در قواره بین المللی، گرفتار مدیریت جزیره ای
- رویدادهای گردشگری در آذربایجان شرقی ظرفیت های نهفته توسعه
- استاندار آذربایجان شرقی: مدیران دارای کارنامه و برنامه، فرصت خدمت در استان را دارند
- علما و حوزههای علمیه در کنار استاندار آذربایجان شرقی هستند
- دفنوازان سماع: نامی آشنا برای موسیقی تبریز
- مربیان هنرستانهای کشاورزی کشور در تبریز آموزش دیدند
- کاهش ۱۹ درصدی تصادفات فوتی در تابستان ۱۴۰۳
- عملیات موشکی سپاه قلب همه مسلمانان را خوشحال کرد
- در انجام وظیفه نه تعلل میکنیم، نه شتابزده میشویم
- اندوه از شهادت سیدحسن، رضایت از انتقام؛ مردم خواستار ادامه مقاومت
- قرارداد ۶ هزار میلیارد ریالی اجرای فیبرنوری در تبریز امضا شد
- معارفه سرمست به تعویق افتاد
- آتشبار موشکهای ایرانی بر قلب اراضی اشغالی
- این گوشهای از توان ماست/ با ایران وارد درگیری نشوید
- جشن و سرور مردم تبریز به خاطر موشک باران مواضع رژیم صهیونیستی
- چابهار کریدورهای بینالمللی را برای تراکتورسازی فعال میکند
- هنوز سیلی دریاچه ارومیه به صورتمان نخورده تا درد آن را حس کنیم
- نیم نگاهی به پیشینه استانداران آذربایجان شرقی
- پیام قدردانی استاندار آذربایجان شرقی از حسن اعتماد دولت
- شعر ملمع من له یار شعر طنز حمید آرش آزاد
- معرفی ۱۰۰ سازنده غیرمجاز حرفهای به دستگاه قضایی/لایحه تفریغ بودجه ۱۴۰۲ تقدیم شورا شد
- امام جمعه تبریز: مبارزه رودررو با آمریکا و اسرائیل آرزوی رزمندگان اسلام است
- استاندار جدید آذربایجان شرقی را بیشتر بشناسیم
- افول تئاتر تبریز به عنوان خاستگاه هنر نمایش ایران